محمد نصر؛ بی‌تردید یکی از بحث‌انگیزترین رخدادهای آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی سفر مخفیانه‌ی ژنرال هایزر آمریکایی به ایران و از آن مهم‌تر، روابط وی با اعضای شورای انقلاب است. اینکه آیا اساساً ملاقاتی بین اعضای شورای انقلاب ایران با ژنرال رابرت هایزر آمریکایی صورت گرفته است یا خیر، فی حد ذات، مسئله‌ای بسیار حائز اهمیت و توجه است؛ چرا که در صورت وجود چنین ارتباطی، کیفیت پیروزی انقلاب ایران، شعارها، آرمان‌ها و اهداف آن تحت‌الشعاع قرار خواهند گرفت.
رابرت هایزر متولد سال 1924 بود. وی در سال 1943 به عنوان خلبان وارد نیروهای هوایی آمریکا شد و در جنگ‌های جهانی دوم، جنگ کره و جنگ ویتنام شرکت داشت. هایزر خلبان هواپیماهای معروف «B-52» بود که بیشترین نقش را در انهدام ویتنام داشتند. او دارای بیش از 5 هزار ساعت پرواز با هواپیماهای جنگی، 2 هزار ساعت پرواز با هواپیمای سوخت‌رسان، 1400 ساعت پرواز یک‌نفره و 1500 ساعت پرواز با هواپیمای سبک بود و تمام مدال‌های افتخار نیروهای آمریکا را تصاحب کرده بود.[1]
روبرت هایزر، ژنرال سرشناس آمریکایی، که از سال 1975م. به معاونت فرماندهی نیروهای متحدین در اروپا انتخاب شده بود، روز سوم ژانویه‌ی 1979م. (13 دی‏ماه 1357)، به پیشنهاد معاون وزارت دفاع آمریکا، برای برقراری تماس با سران ارتش ایران و نیز به نشانه‌ی ادامه‌ی پشتیبانی آمریکا از ارتش ایران، مأموریت یافت به ایران سفر کند. گفتنی است تا قبل از این تاریخ، هایزر چند بار به ایران سفر کرده بود و آخرین آن در تابستان سال 1357 انجام شده بود.
ژنرال هایزر، پس از ابلاغ مأموریت جدید به وی، بلافاصله عازم ایران شد و در 14 دی‏ماه 1357 (4 ژانویه‌ی 1979) به طور مخفیانه وارد ایران شد. در خصوص علت سفر هایزر به ایران نظرات متعدد و مختلفی ابراز شده است، اما تأکید و تمرکز اظهارنظرها بر محور تلاش آمریکا برای حفظ انسجام ارتش ایران قرار دارد.
.
سولیوان، سفیر وقت ایالات متحده‌ی ‏آمریکا در ایران، معتقد است که سیاست‌مداران آمریکایی که دریافته بودند کار شاه تمام است و حفظ وحدت ارتش را تنها ضامن وحدت ایران می‏دانستند، هایزر را برای حفظ انسجام ارتش ایران در غیاب شاه روانه‌ی ایران کردند. قره‏باغی، آخرین رئیس ستاد ارتش ایران، نقل می‏کند که هایزر در اولین دیدار به وی گفته است: «من آمدم بگویم که دولت آمریکا از ارتش ایران پشتیبانی می‏کند و ارتش ایران هم به نظر ما مصلحت است از دولت بختیار پشتیبانی بکند.»
سایروس ونس، وزیر امور خارجه‌ی وقت آمریکا، نیز بر این باور است که مأموریت ژنرال هایزر در ایران برای یافتن راهی جهت حفظ ارتش بوده است. وی می‏گوید: «دیدار ژنرال هایزر برای این بود که ببیند آمریکا برای حفظ وحدت ارتش ایران چه‏ کار می‏تواند بکند تا اینکه مبادا در ارتش شکافی ایجاد شود و کشور به ورطه‌ی بحران و آشوب بیفتد و وضعی پیش آید که کسی نباشد که قدرت را در دست بگیرد. بنابراین سفر ژنرال هایزر به ایران فقط و فقط به این دلیل بود و مأموریت دیگری نداشت.»[2]
نظرات ابرازشده در مورد هدف مأموریت هایزر در ایران و اینکه وی در پی حفظ اتحاد و انسجام ارتش ایران بوده است پذیرفتنی به نظر می‏رسد؛ چرا که ارتش ایران حافظ منافع آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه بود. بنابراین انسجام آن مهم‏ترین هدفی بود که ایالات متحده‌ی آمریکا می‏توانست در نظر داشته باشد. نمی‏توان در این واقعیت تردید نمود که منافع آمریکا با وجود شاه بهتر تأمین می‏شد و حفظ انسجام ارتش حول محور شاه ساده‏تر از هر مقام و شخصیتی انجام می‏گرفت.
از این رو، هایزر مأموریت داشت که مقدمات انجام کودتا را نیز فراهم آورد تا مانند سال 1332 شاه به ایران بازگردد.[3] اما زمانی که پل‏های پشت سر شاه ویران شد، همچنان حفظ ارتش در اولویت قرار داشت. کوتاه سخن اینکه ارتش به هر قیمت باید حفظ می‏شد؛ چه با وجود شاه و چه با گزینه‏ای دیگر.
اما تصور اینکه گزینه‌ی جایگزین آمریکایی‏ها انقلابیون بودند، نه پذیرفتنی است، نه معقول و نه شدنی. واقعیت این است که آمریکایی‏ها تلاش می‏کردند در وهله‌ی اول با حضور و تحت حاکمیت شاه ارتش ایران را حفظ نمایند. آنان بارها بر حمایت کامل از شاه تأکید کرده بودند و کارتر صراحتاً اظهار داشته بود: «ما شخصاً ترجیح می‏دهیم که شاه نقشی عمده در دولت به عهده داشت باشد.»[4] بنابراین ترجیح آمریکایی‏ها شاه بود، اما وی ترجیح بلامرجح نبود، بلکه در صورت عدم موفقیت، بختیار موقتاً جایگزین وی می‏شد تا پس از فروکش کردن التهابات تصمیم قطعی اتخاذ شود.
با توجه به آنچه گفته شد، دلیل ایجاد جنجال در مورد ارتباط هایزر با انقلابیون و به طور مشخص شورای انقلاب بیش از پیش مشخص می‏شود، چرا که ملاقات و مذاکره بین اعضای شورای انقلاب و هایزر می‌تواند به معنای چراغ سبز آمریکا به انقلاب ایران تعبیر شود. از این رو، حساسیت و بحث پیرامون این موضوع حتی قبل از پیروزی انقلاب آغاز شد.
پس از اظهارات مهدی بازرگان در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در تاریخ 18 بهمن‏ماه 1357، این مباحث به شدت بالا گرفت. بازرگان در این برنامه‌ی تلویزیونی از روابطی سخن گفت که میان نمایندگان شورای انقلاب و عده‏ای از مقامات آمریکایی قبل از پیروزی انقلاب در جریان بوده است. بلافاصله پس از پخش اظهارات بازرگان، سؤالات و ابهامات فراوانی در سطح وسیعی طرح شد. در همین راستا، بسیاری از گروه‏ها و جریان‏های سیاسی به ویژه گروه‏های چپ این سؤال را مطرح می‏نمودند که آیا اعضای شورای انقلاب با هایزر دیدار داشته‏اند؟ گفتنی است طرح چنین بحثی از سوی گروه‏ها و جریانات مذکور بیش از آنکه معطوف به کشف واقعیت باشد، رویکردی تقبیحی داشت و در صدد تخطئه‌ی اعضای شورای انقلاب و انتساب انقلاب اسلامی و رهبران آن، به ویژه جناح مذهبی، به آمریکا بود. فردی که بیش از همه مورد سؤال و به عبارت بهتر، در معرض مؤاخذه قرار می‏گرفت آیت‏الله بهشتی بود.
به هر حال‏، در پی پخش مصاحبه‌ی تلویزیونی بازرگان، آیت‌الله بهشتی آماج انبوهی از سؤالات قرار گرفت. برای نمونه، در مصاحبه‏ای، خبرنگار مشخصاً بحث را بر روی مسئله‌ی ارتباط با مقامات رژیم پهلوی و هایزر متمرکز ساخت و اظهار داشت: «این سؤال مربوط می‏شود به ملاقات شما با هایزر و بختیار و قره‏باغی، لطفاً توضیح دهید.» آیت‌الله بهشتی در پاسخ، ضمن تأکید بر این نکته‌ی اساسی که اصولاً در صحنه‌ی سیاست برقراری ارتباط با دیگران اجتناب‌ناپذیر است و همچنین رد آنچه وی آن را «مقدس‌بازی سیاسی» خواند، صراحتاً اظهار داشت: «همان‏ طور که مکرر گفته‏ام، من هیچ برخوردی نداشتم که فردی با نام هایزر در آن وجود داشته باشد.»[5]
بر اساس آنچه گذشت، آیت‏الله بهشتی در پاسخ به سؤال مربوط به ارتباط با هایزر، جوابی صریح ارائه کرد و استدلال وی دارای قوت بود. بنابراین نباید تردیدی باقی می‏ماند و این شبهه به وجود می‏آمد که یک شخصیت روحانی، به دلیل کسوت روحانیت و قبیح شمردن ارتباط با بیگانه، از بیان واقعیت طفره می‏رود؛ اما ایراد شبهه و طرح سؤال در مورد ارتباط با هایزر، که مشخصاً آیت‏الله بهشتی را در کانون توجه قرار داده بود، همچنان ادامه یافت. به گونه‏ای که به هر بهانه و مناسبتی سؤالاتی در خصوص ارتباط و تماس وی با هایزر مطرح می‏شد.
در همین رابطه، در اوایل اسفند 1358، آیت‏الله بهشتی که در اجتماع گروهی از بازاریان تهران شرکت کرده و سخنرانی کوتاهی ایراد نموده بود، در مقابل این پرسش قرار گرفت که «آیا این صحت دارد که شما با هایزر آمریکایی تماس داشته‏اید؟» وی در پاسخ ضمن تصریح به موضع عدم وابستگی انقلاب ایران به قدرت‏های شرق و غرب و نیز رد مؤکد «مقدس‌مآبی سیاسی» گفت: «با هر گونه ارتباط با شرق و غرب و این اشخاص که جنبه‌ی کمک‏خواهی از آن‌ها یا تبانی و سازش با آن‌ها داشته باشد همیشه مخالف بوده و خواهم بود و هیچ وقت هم نداشته‏ام. اما اگر آن‌ها بخواهند با ما ارتباط بگیرند و تقاضای ملاقات کنند، مطالعه می‏کنیم، اگر دیدیم این ارتباط لازم یا مفید یا لااقل جایز است، خودداری نکرده و می‏پذیریم. اگر دیدیم مضر است و یا در مظان زیان و ضرر است، نخواهیم پذیرفت.»[6] اما این پاسخ نیز به پرسش‏های مکرر در مورد ارتباط و مذاکره با هایزر پایان نداد.
مدتی بعد ‌ـ‌درست چند روز قبل از شهادت آیت‏الله بهشتی‌ـ بار دیگر سؤال تکراری تماس با هایزر آمریکایی مطرح گردید. این بار اهمیت پرسش به اندازه‏ای بود که مصاحبه‌ی انجام‌شده با بهشتی تحت عنوان «آیا با هایزر ملاقات کرده‏اید؟» انتشار یافت. در این گفت‌وگو، خبرنگار با ظرافت خاصی سعی کرد پیش‌دستی کند و ملاقات با هایزر را امری مسلم به حساب آورد و سؤال خود را به این شکل مطرح کرد: «بفرمایید که برای اولین بار با این ژنرال آمریکایی چطور آشنا شدید و سابقه‌ی آشنایی و ملاقات به چه صورت بوده است؟» آیت‏الله بهشتی با تعجب پاسخ داد: «کدام ژنرال؟» زمانی که خبرنگار نام هایزر را مطرح کرد، آیت‏الله بهشتی با صراحت تأکید کرد: «من با ایشان آشنایی نداشته‏ام و تا آنجا که به خاطر دارم ملاقاتی هم نداشته‏ام.»
وی ادامه داد: «در موقعی که شورای انقلاب تشکیل شده بود این صحبت به میان آمد که سران ارتش از طریق آقای مهندس بازرگان تماس گرفته بودند... که می‏خواهند با اعضای شورای انقلاب ملاقاتی داشته باشند، از جمله پیشنهاد شد که در این ملاقات من هم شرکت کنم؛ ولی من به دلایلی در این ملاقات شرکت نکردم. اگر هایزر در آن جمع سران ارتش در آن موقع بوده و ملاقاتی با بعضی از اعضای شورای انقلاب که در آن جمع حضور داشتند داشته، اطلاعی ندارم. ولی تا آنجا که به خاطر دارم با او هیچ ‏گونه ملاقاتی نداشته‏ام.»[7]
بر اساس آنچه گذشت، می‏توان نتیجه گرفت که آیت‏الله بهشتی، به عنوان یکی از برجسته‏ترین اعضای شورای انقلاب، هیچ ملاقاتی با هایزر آمریکایی نداشته است. این نتیجه‏گیری هنگامی قوت بیشتری می‏یابد که این نکته‌ی اساسی مورد توجه قرار بگیرد که اساساً آیت‏الله بهشتی در کسوت یک شخصیت انقلابی و روحانی نه تنها ملاقات با مقامات خارجی را رد نمی‏کرد، بلکه آشکارا اظهار می‏داشت: «اگر حل‌وفصل مسائل ایران ایجاب می‏کرد که هایزر را بپذیرم، می‏پذیرفتم. اگر ایجاب و وظیفه بود، می‏پذیرفتم.»[8]
هرچند موضوع دیدار آیت‏الله بهشتی با هایزر بر اساس شواهد و مدارک موجود رد شد، اما ملاقات اعضای دیگر شورای انقلاب با ژنرال آمریکایی همچنان به قوت خود باقی است؛ چرا که بر اساس اظهارات آیت‏الله بهشتی، احتمال ضعیفی وجود دارد که نشان‌دهنده‌ی امکان وقوع ملاقات اعضای دیگر شورای انقلاب با ژنرال آمریکایی است. بنابراین ضروری است این موضوع نیز مورد بررسی قرار گیرد که آیا عضو دیگری از شورا با هایزر تماس و مذاکره‏ای داشته است یا خیر؟
با بررسی اقدامات و رفتارهای اعضای شورای انقلاب در دوران قبل از پیروزی انقلاب و همچنین توجه به ارتباطاتی که از سوی آنان با مقامات داخلی و خارجی صورت گرفته است، از جمله گزینه‏های مطرح برای دیدار با ژنرال هایزر آمریکایی مهندس مهدی بازرگان است. اساساً مهندس بازرگان در تماس‏ها و ارتباطاتی که از سوی سران رژیم پهلوی یا نمایندگان دولت خارجی انجام می‌شد، به عنوان رابط شورای انقلاب عمل می‏کرد. ضمن اینکه شخصاً در بسیاری از ملاقات‏ها و مذاکرات حضور داشت.
بنابراین نام بازرگان به عنوان عضو شورای انقلاب در ملاقات احتمالی با هایزر بیش از دیگران مطرح است، اما واقعیت این است که مهندس مهدی بازرگان به عنوان یکی از شخصیت‏های فعال در ارتباط با مقامات و نمایندگان دولت‏های بیگانه که صراحتاً ملاقات و مذاکره با سفیر آمریکا و سران ارتش ایران را اعلام کرده است،[9] ملاقات با هایزر را با قاطعیت رد می‏کند.[10]
بازرگان صراحتاً اظهار می‏دارد که چنین ملاقاتی از سوی وی صورت نگرفته است.[11] ابراهیم یزدی، از مطلعین و فعالین دوران قبل از پیروزی انقلاب، که ملاقات‏های سلسله‏واری با زیمرمن، فرستاده‌ی دولت آمریکا در پاریس داشت، در مورد ملاقات اعضای شورای انقلاب با هایزر و حتی فردی از مخالفین حکومت پهلوی با ژنرال آمریکایی، تأکید می‏کند «اسناد مثبته‏ای» در این ‏باره در دست نیست.[12] همچنین در اسناد به‌دست‌آمده از سفارت آمریکا و نیز خاطرات هایزر، شاهد و مدرکی در خصوص ملاقات ژنرال آمریکایی با اعضای شورای انقلاب وجود ندارد. وی تنها در یک جا می‌نویسد: «قره‌باغی به من اطلاع داد که دیروز با بازرگان ملاقات کرده است که نکاتی در مورد ورود امام خمینی را مورد مذاکره قرار دهند. ملاقات به خوبی صورت گرفته بود. قره‌باغی توانسته بود به بازرگان بفهماند که ارتش کاملاً از بختیار حمایت می‌کند.»[13]
بر اساس آنچه گفته شد، هیچ سند، دلیل و مدرکی وجود ندارد که اثبات نماید ژنرال هایزر آمریکایی با اعضای شورای انقلاب ملاقات کرده است. به نظر می‌رسد طرح چنین مسائلی بیش از هر چیز دیگری تلاش برای ایجاد تردید در اصالت انقلاب ایران است که از گذشته تا امروز به انواع و انحای مختلف طرح شده است.

پی‌نوشت‌ها:

[1]رابرت هایزر، مأموریت در تهران: خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه‌ی علی‌اکبر عبدالرشیدی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ ششم، 1389، ص پشت جلد.
[2]انقلاب ایران به روایت رادیو بی‏بی‏سی، زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوی، طرح نو، ص 321.
[3]روبرت هایزر، مأموریت در تهران.
[4]جان استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه‌ی منوچهر شجاعی، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1378، ص 214.
[5]گفتار شماره‌ی 14، پاسخ به سؤالات ـ‌از دکتر سید محمد بهشتی‌ـ استاد سید علی خامنه‏ای، نشریه‌ی حزب جمهوری اسلامی، بی‌تا.
[6]کیهان، 2 اسفند 1358، ص 3.
[7]اطلاعات هفتگی، «آیا با هایزر ملاقات داشته‏اید؟»، گفت‌وگو با آیت‏الله سید محمد حسینی بهشتی، ش 2046، 17 تا 24 تیر 1360، ص 66.
[8]همان.
[9]گفت‌وگوی تلویزیونی بازرگان، 18 بهمن 1357.
[10]ابراهیم یزدی، بررسی سفر هایزر به ایران، نهضت آزادی ایران، چاپ دوم، بهار 1362، ص 53.
[11]پیشین، ص 54.
[12]پیشین، ص 47.
[13]رابرت هایزر، مأموریت در تهران: خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه‌ی علی‌اکبر عبدالرشیدی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ ششم، 1389، ص 242.
*محمد نصر؛ پژوهشگر تاریخ معاصر/انتهای متن/

منبع:برهان